English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (1595 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assignment statement U جمله جایگزینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
topic sentence U جمله سرسطر جمله عنوان
lodgment U جایگزینی
embedment U جایگزینی
lodgement U جایگزینی
replacement U جایگزینی
replacements U جایگزینی
font subsitution U جایگزینی فونت
replacement U جایگزینی نفرات
replacement theory U نظریه جایگزینی
replacement part U قطعه جایگزینی
assignment operator U عملگر جایگزینی
trade-offs U رابطه جایگزینی
trade off U رابطه جایگزینی
replacements U جایگزینی نفرات
filler personnel U افراد جایگزینی
search and replace U جستجو و جایگزینی
situation U جایگزینی وضع
trade-off U رابطه جایگزینی
situations U جایگزینی وضع
replacement cost U هزینه جایگزینی
replacement capital U سرمایه جایگزینی
replaceable parameter U پارامتر جایگزینی
loss replacement U جایگزینی تلفات و ضایعات
global search and replace U جستجو و جایگزینی سراسری
replacement factor U ضریب جایگزینی پرسنل ووسایل
bulk replacement storage U سهمیه کل جایگزینی درصحنه عملیات
global U تابع جستجو و جایگزینی پردازشگر کلمه در یک متن یا فایل کامل
globally U تابع جستجو و جایگزینی پردازشگر کلمه در یک متن یا فایل کامل
prints U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
search and replace U جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
print U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
printed U تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
amongst U از جمله
among the rest U از ان جمله
inclusive of <prep.> U از جمله
including <prep.> U از جمله
comprising <prep.> U از جمله
termed U جمله
term U جمله
sentences U جمله
sentence U جمله
mongst U از جمله
terming U جمله
outright U جمله
sentence U جمله
outrightly U جمله
sentencing U جمله
residual term U جمله پسماند
residual term U جمله باقیمانده
choice of words U جمله بندی
diction U جمله بندی
wordage U جمله بندی
definiens U جمله تعریفی
final term U جمله نهایی
an involed sentence U جمله پیچدار
error term U جمله خطا
sentence adverb قید جمله ای
loose sentence U جمله بیربط
stochastic term U جمله تصادفی
word choice U جمله بندی
statement label U برچسب جمله
sentence fragment U جمله جزء
one word sentence U جمله تک واژهای
wording U جمله بندی
executable statement U جمله اجرایی
declaration statement U جمله تعریفی
control statement U جمله کنترلی
compound statement U جمله مرکب
terming U جمله عبارت
termed U جمله طیفی
termed U جمله عبارت
term U جمله طیفی
term U جمله عبارت
double talk U جمله دو پهلو
term U جمله [ریاضی]
mathematical term U جمله [ریاضی]
parenthesis U جمله معترضه
totals U جمله سرجمع
totalling U جمله سرجمع
totaling U جمله سرجمع
totaled U جمله سرجمع
total U جمله سرجمع
periods U جمله کامل
terming U جمله طیفی
period U جمله کامل
middling U جمله مشترک
verbiage [American English] U جمله بندی
totalled U جمله سرجمع
provisos U جمله شرطی
proviso U جمله شرطی
clause U جزئی از جمله
clauses U جزئی از جمله
reporter U جمله ساز نویسنده ناصادق
subroutine reentry U ورود جمله به زیرروال
sentence completion test U ازمون تکمیل جمله
term symbol U نشانه جمله طیفی
job control statement U جمله کنترل کار
colloquialism U جمله مرسوم درگفتگو
job control statement U جمله کنترل برنامه
full point U نقطه پایان جمله
period U نقطه پایان جمله
impresa U نشانه جمله شعاری
punch-lines U جمله اساسی واصلی
punch-line U جمله اساسی واصلی
monomial U دارای فقط یک جمله
nonexecutable statement U جمله غیر اجرایی
punch line U جمله اساسی واصلی
periods U نقطه پایان جمله
colloquialisms U جمله مرسوم درگفتگو
parse U جمله راتجزیه کردن
parses U جمله راتجزیه کردن
parsed U جمله راتجزیه کردن
armless <adj.> U بی بازو [در آخر جمله می آید]
saws U لغت یا جمله ضرب المثل
sawed U لغت یا جمله ضرب المثل
saw U لغت یا جمله ضرب المثل
sawing U لغت یا جمله ضرب المثل
predicatively U بطور غیرمستقیم در خبر جمله
phraseologist U جمله ساز نویسنده ناصادق
sign of aggregation U علائم مخصوص جمله جبری
restrictive U جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
the difference between the consecutive terms U اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
zero supperssion U موقوف کردن صفرها جایگزینی صفرهای ماقبل یک عدد با جای خالی به طوریکه صفرها در موقعیت چاپ عددفاهر نشوند
parsed U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parses U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
The sentence doesnt convey the meaning. U این جمله معنی رانمی رساند
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
cat-and-dog <adj.> <idiom> U پر جنگ و جدال [در آخر جمله می آید]
vinculum U خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
parse U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
How can I make such pilot U چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
exhaustable resources U منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
approachable [accessible to most people] U هم مشرب [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
tag line U جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
inserting U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
half long U حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
approachable [accessible to most people] U همخو [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
geometric mean U فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
other than [usually used in negative sentences] <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
inserts U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
systems analysis U 1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
augmentation U افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
approachable [accessible to most people] U کمک کننده [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
do U این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
prepositional phrase U بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
cabling U نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
one for one U مرحلهای غالبا" مربوط به یک اسمبلر که در ان یک جمله زبان منبع به یک دستور کارزبان ماشین تبدیل میشود
recursive equations U معادلاتی که بعضی از جملات در انهاتکرار شده و هر معادله نسبت به معادله قبلی فقط یک جمله اضافی دارد
delivered duty paid U یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
mathematical school U مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
wording U جمله بندی کلمه بندی
rose motif U نگاره گل رز [در فرش های مختلف ایرانی از انواع گل رز از جمله طرح گل فرنگ، طرح درختی، طرح باغی، طرح گل و بوته استفاده می شود.]
rug condition U [وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Recent search history Forum search
2New Format
1postside
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1A hero can affect on the people.
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1time is prceious it has great
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1سلام. می خواستم معنی این جمله رو بدونم :above threshold bias currents
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com